ملودی عشق

کاش ؛ کسی پیدا می شد که بخواهد بشنود فریاد بی صدا را . . .

ملودی عشق

کاش ؛ کسی پیدا می شد که بخواهد بشنود فریاد بی صدا را . . .

در جستجوی زندگی

یه مدت ناپدید شده بودم

باید خودم را پیدا می کردم

باید می فهمیدم تو این دنیا چی کارم

 

روز تولدم از همیشه خالی تر بودم

و بعد پر شدم از بیداری

تمام زندگیم تا اون روز یه توهم بود ، یه رویا ، یه دروغ

 

هیچی دیگه برام تو این شهر نمونده

تمام آدم ها و اتفاق هاش برام تکراریه ، از همه چی خسته شدم ، خسته

فهمیدم اون هام از من خسته شدن ، دیگه نمی خوان باشم

 

وقتش رسیده برم

به یه جای دور

اما رفتن آسون نیست

چند سالی طول می کشه

 

می خوام این چند سال باقی مونده را زندگی کنم ، زنده باشم ، بیدار باشم

می دونم وقتی برم برای همیشه می رم

می خوام تا هستم خوب باشم

پایان

 

 

 

 

 

 

 

و آغاز

یه آغاز دوباره و همیشگی

 

نظرات 2 + ارسال نظر
پیشی جمعه 21 تیر 1387 ساعت 03:50 ب.ظ

سلام گربی جون.خوبی؟چه خبرا؟نظر منم در مورد وبلاگت اینه که خیلی خوب بود.به قول معروف:خوشمان امد!راستی یه پیغام خارج از محدوده:من این هفته میام مشهد!اخ جون!رسیدم میزنگم.فعلا بای ی ی ی ی.

wow

به به

چه خبر خوبی

نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده

امید وارم هر چه زودتر ببینمت

ملودی عشق جمعه 21 تیر 1387 ساعت 05:04 ب.ظ

آره

آره

آره

این تنها چیزیه که ازش مطمئنم

تنها چیز

و البته یه چیز دیگه

تنهایی

و تنها بودن

اینم چیزیه که

باید باورش کنم

باید بهش عادت کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد