-
آخرین بازمانده ی رویا
جمعه 18 مرداد 1387 18:57
-
بازخوانی نوشته های گذشته - "" و من شکستم ""
شنبه 12 مرداد 1387 18:50
دوباره خوندمشون چند تا پست آخرو خیلی چیزا عوض شده پس وقتشه با یه نگاه نو ببینمشون و این باز خوانی پست "" و من شکستم "" اوه خدایا چقدر احمق بودم چقدر احمق هستم معنیه هیچیو تو زندگیم نفهمیدم هیچی !!
-
بازخوانی نوشته های گذشته - "" مرگ ""
دوشنبه 24 تیر 1387 19:21
دوباره خوندمشون چند تا پست آخرو خیلی چیزا عوض شده پس وقتشه با یه نگاه نو ببینمشون "" و این باز خوانی پست "" مرگه تنها کسانی می توانند از ته دل بخندند که توانسته باشند از ته دل گریه کنند و اگر بتوانی از ته دل بخندی و گریه کنی زنده ای << اوشو >>
-
من برگشتم
پنجشنبه 13 تیر 1387 21:12
سلام من یه قرنی نبودم ، دوباره برگشتم ، و البته دیگه هم ناپدید نمی شم اینو مطمئن باشین اینقدر اتفاق تو این مدت افتاده که یه دنیا حرف دارم اما قبلش چند تا کار مهم تر wow ) ممنون از همتون که بهم سر زدین یه عالمه نظر تایید نشده ( ۵۶ تا به زودی میام خونه ی همه ی دوستام تا آخر هفته می خوام شروع کنم با جواب دادن به نظرهای...
-
در جستجوی زندگی
یکشنبه 12 خرداد 1387 08:20
یه مدت ناپدید شده بودم باید خودم را پیدا می کردم باید می فهمیدم تو این دنیا چی کارم روز تولدم از همیشه خالی تر بودم و بعد پر شدم از بیداری تمام زندگیم تا اون روز یه توهم بود ، یه رویا ، یه دروغ هیچی دیگه برام تو این شهر نمونده تمام آدم ها و اتفاق هاش برام تکراریه ، از همه چی خسته شدم ، خسته فهمیدم اون هام از من خسته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 خرداد 1387 07:37
پنج شنبه می خواستم اینو بنویسم اما جمعه اتفاقی افتاد که منصرف شدم شنبه دوباره نظرم عوض شد ولی دو هفته این تو نیامدم مطمئن نبودم هنوزم نیستم ولی می نویسم شاید چون تنها کاریه که می تونم بکنم زمانی می گفتم اگه منم مجبور شم برم چی ! اگه اون هم این انتخاب را بکنه ، که راه درست را بره ! و تمام شدم .
-
و رفتم
چهارشنبه 1 خرداد 1387 07:37
به همین سادگی رفتی ، بی خداحافظ عزیزم سهم تو شد روز تازه ، سهم من اشک که بریزم به همین سادگی کم شد ، عمر گل بوته تو دستم گله از تو نیست می دونم ، خودم اینو از تو خواستم به جون ستاره ها ، تو عزیز تر از چشامی هر جا هستی خوب و خوش باش ، تا ابد بغض صدامی تو را محض لحظه هامون ، نشه باورت یه وقتی که دوست ندارم اینو ، به خدا...
-
و من شکستم
جمعه 6 اردیبهشت 1387 13:37
و من شکستنم را دیدم برای دومین بار و این بار دردناک تر می دونم تقصیر خودم بود می دونم چرا تکرار شد می دونم چرا اتفاق افتاد اتفاق افتاد چون اعتراف کردم به دوست داشتن پذیرفتم نیاز را و گذاشتم ببینه خرد شدنم را و ازش لذت برد و پیروز مندانه از کنارم رد شد نمی ذارم دیگه تکرار بشه همین یه بار برای همه عمرم کافیه من کسی را...
-
مرگ
دوشنبه 26 فروردین 1387 17:39
و نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست مرگ وارونه ی یک زنجره نیست مرگ در ذهن اقاقی جاری ست مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد مرگ با خوشه ی انگور می آید به دهان مرگ مسئول قشنگیه پر شاپرک است مرگ گاهی ریحان می چیند مرگ گاهی ودکا می نوشد گاه در سایه نشسته است و به ما می نگرد و همه می دانیم ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ...
-
ترک کردن
چهارشنبه 21 فروردین 1387 21:21
آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند: اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره و دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره ویکتور هوگو
-
آن روی سکه
شنبه 17 فروردین 1387 11:27
ما همیشه صداهای بلند را می شنویم، پر رنگ ها را می بینیم، سخت ها را می خواهیم، غافل از اینکه خوب ها آسان می آیند، بی رنگ می مانند، بی صدا می روند .
-
قسم
شنبه 10 فروردین 1387 21:38
قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد ، چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم راستی چی شد ، چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری نگاهم...
-
سال نو
چهارشنبه 29 اسفند 1386 13:56
بر بستر خاک اسطوره ای مان با تکیه بر ستون های تخت جمشید روییدیم ریشه هامان به آب دریای خزر و خلیج همیشگی فارس سیراب گشت تیغ ها بر شاخسار و تبرها بر پیکرمان فرود آمد گرمای تموز و سرمای زمستان تنمان را سوزاند بس خزان بی ترحم از سرمان گذشت ایستادیم و جز بر آستان خداوند سر خم نکردیم و اینک در بهاری دیگر رویش برگ های سبز و...
-
خوشبختی
دوشنبه 27 اسفند 1386 20:26
خوشبختی مثل یک پروانه می مونه وقتی دنبالش بری ازت فرار می کنه وقتی وایستی میاد رو شونه ات می شینه این همون چیزیه که به معنای مطلق برای من رخ داد گرچه دیر متوجهش شدم
-
منحنی * *
جمعه 24 اسفند 1386 18:53
می دونی قشنگ ترین منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده روی لب های یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه دوست دارم
-
اگر دنیای ما
چهارشنبه 22 اسفند 1386 18:46
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بحر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است بدان دل عاشق شکستن صد گناه است
-
دوست داشتن
دوشنبه 20 اسفند 1386 13:35
آغاز دوست داشتن زیباست گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان نمی اندیشم که همین دوست داشتن زیباست
-
باران
پنجشنبه 16 اسفند 1386 21:30
خوندن این پست باعث شد بعد از مدت ها بنویسم از دلتنگی هام برای . . . باران باران که ببارد همه چیز را میشوید رد نگاه تو را با تمام گناه من ! http://from2008.blogsky.com/?PostID=47 باران که می بارد به یاد مردی می افتم که عاشق باران بود چون می توانست زیر آن آسوده گریه کند تا روز بعد به دنیا بخندد و دیگران را شاد کند گرچه...
-
چه طور می توانم * *
سهشنبه 14 اسفند 1386 00:01
چه طور می توانم، دوستت نداشته باشم وقتی چشمانم هر دم به خاطر تو می بارن وقتی که تو تمام قلبم را گرفتی وقتی دلم هر روز برات شور می زنه وقتی قلبم واسه تو می زنه وقتی به خاطر تو زنده ام چه طور می تونم دوستت نداشته باشم چه طور می تونم فراموشت کنم ؟ !
-
یک نفر
یکشنبه 12 اسفند 1386 10:25
خنده ات را به همه بده ولی لبانت را به یک نفر عشقت را به همه بده ولی وجودت را به یک نفر بذار همه عاشقت باشند ولی خودت عاشق یک نفر
-
اینجا منم ، فقط من * *
یکشنبه 12 اسفند 1386 09:50
فک کردم یه بلاگ جدید بسازم و نوشته هام را از هم جدا کنم آخه موضوعاتش داره یکم زیاد می شه از حالا حرفهای خودم تو اون می نویسم همه چیزو مثل یه دفتر خاطرات از این به بعد تقریبا هر روز یا حداکثر یه روز در میون آپم یادتون نره ( تو هر دو تاش ) توضیح : ( دو شنبه ۱۳ ام ) آدرسش تو لینک هام هست چرا می گین پیدا نمی شه یه سر برین...
-
سوگند
دوشنبه 6 اسفند 1386 21:45
مهتاب مرده است / در من ستاره نیست / اما به چشمان تو سوگند / از آسمان پرم / من این عهد را باور کردم می خواستم آسمان را حس کنم اما درست هنگامی که به یک قدمی اش رسیدم ترسیدم و اون زمانی بود که گفت امشب نقش تاریک دلم نورانی ست / . . . امشب تمام شدم در نهایت مهربانم / . . . اما نخواست بگه ادامه ی امشب مهربانی مرا همراه هست...
-
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 1 اسفند 1386 17:04
این دفعه نه یک شعر؛ نه یک داستان؛ و نه یک حرف تازه فقط یه سوال دارم یه سوال قدیمی اما بی جواب عشق یعنی چی ؟! ؟! ؟! چیزی من فهمیدم اینه که خیلی چیز ها را از دست می دی تا مفهومش را پیدا کنی و بعد از این که معنا شو فهمیدی می بینی کسیو که عاشقش بودی از دست دادی ( تعجب نکنبن اگه اول این داستان را نمی دونین تو بلاگ قبلیم...
-
به دنبال یک جواب
دوشنبه 29 بهمن 1386 17:52
« تو چشام چی دیدی از چشام چی خوندی یه خنجر زهر آلود بر می دارم چشام رو . . . » یکی به من بگه اگه یه روز یه نفر همچین چیزی بهت بگه چی جوابشو می دی اونم نه یه آدم معمولی یکی که خیلی دوسش داری یکی که . . . چی جوابشو بدم ؟ ! ؟ ! نگرانم خیلی . . . یه روز گذشته و من نمی دونم نمی دونم چرا نمی تونم بهش چیزی بگم یه ساعت به...
-
گرد
شنبه 27 بهمن 1386 00:43
یادت باشه دنیا گرده هر وقت احساس کردی به آخرش رسیدی شاید تو نقطه ی شروع باشی ! ! !
-
شاید
پنجشنبه 18 بهمن 1386 00:23
از کسی که دوستش داری، ساده دست نکش شاید دیگر هیچ کس را مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره، بی تفاوت عبور نکن شاید هیچ وقت هیچ کس تو را مثل او دوست نداشته باشه
-
تو را می بینم
پنجشنبه 18 بهمن 1386 00:22
من تو را می بینم من تو را در تپش پنجره ها می بینم من تو را از پس آن جوی روان می بینم تو همانی هستی که پر از بارانی تو همه هستی منی می تو را می بینم پشت آن ابر سیاه
-
هستم
پنجشنبه 18 بهمن 1386 00:21
ساحل افتاده گفت : گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم موج زخود رفته ای تند خرامید و گفت : هستم اگر می روم گر نروم نیستم
-
درس
دوشنبه 15 بهمن 1386 15:41
همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید: 1) جسارت در بیان عقیده 2) جرات در پذیرش اشتباه
-
قیر شب * *
یکشنبه 14 بهمن 1386 23:36
دیرگاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند لیک پاهایم در قیر شب است دست جادویی شب در به روی من و غم می بندد می کنم هر چه تلاش او به من می خندد نقش هایی که کشیدم در روز شب ز راه آمد و با دود اندود طرح هایی که فکندم در شب روز پیدا شد و با پنبه زدود