و من حالا دیگه دنیا را یک رنگ دیگه می بینم
به رنگ پرواز
. . .
حالا می تونم از توی آسمون ها دنیا را از بالا ببینم
بدون این که خودم را بالای دنیا ببینم
و این راز پرواز پرنده ای که می خواد پروازش در آسمان جاودان بمونه
چه سخت است انتظار
حالا می فهمم
اشتباه بزرگی بود
دیگر تکرار نخواهد شد
هرگز
.
زندگی سیبی ست،
گاز باید زد با پوست .
مهم ترین مساله اینه که من عوض شدم، خیلی
می تونم بگم دوباره متولد شدم
و اینو مدیون خیلی چیزها هستم
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان
که از آن
چهره من پیداست
چیزهایی هست، که نمی دانم
می دانم، سبزه ای را بکنم خواهم مرد
میروم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت، من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج،
پرم از سایه برگی در آب،
چه درونم تنهاست.