ملودی عشق

کاش ؛ کسی پیدا می شد که بخواهد بشنود فریاد بی صدا را . . .

ملودی عشق

کاش ؛ کسی پیدا می شد که بخواهد بشنود فریاد بی صدا را . . .

ترک کردن

آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند:

 

اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره

و

دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره

 

 ویکتور هوگو

آن روی سکه

ما همیشه

صداهای بلند را می شنویم،

پر رنگ ها را می بینیم،

سخت ها را می خواهیم،

 غافل از اینکه

خوب ها آسان می آیند،

بی رنگ می مانند،

بی صدا می روند.

قسم

قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم

قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم

راستی چی شد ، چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم

شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

راستی چی شد ، چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم

شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

 

به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری

چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری

نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم

تو دریا باش و من جویبار عشقو در تو جاری

 

من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها

من از بازی یک شعلهٔ سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم

 

من از هیچ بودن ها از عشق نداشتن ها

از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم

 

من از عمق رفاقت ها من از لطف صداقت ها

من از بازی نور در سینهٔ بی قلب ظلمت ها نمی ترسم

من از حرف جدایی ها مرگ آشنایی ها

من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم

سال نو

بر بستر خاک اسطوره ای مان

با تکیه بر  ستون های تخت جمشید روییدیم

ریشه هامان

به آب دریای خزر و خلیج همیشگی فارس سیراب گشت

تیغ ها بر شاخسار و تبرها بر پیکرمان فرود آمد

گرمای تموز و سرمای زمستان تنمان را سوزاند

بس خزان بی ترحم از سرمان گذشت

ایستادیم

و جز بر آستان خداوند سر خم نکردیم

و اینک در بهاری دیگر

رویش برگ های سبز و شکوفه های سپیدمان را

به نظاره می نشینیم

خوشبختی

خوشبختی مثل یک پروانه می مونه

وقتی دنبالش بری ازت فرار می کنه

وقتی وایستی میاد رو شونه ات می شینه

 

 

این همون چیزیه که به معنای مطلق برای من رخ داد

گرچه دیر متوجهش شدم

منحنی * *

می دونی قشنگ ترین منحنی دنیا چیه ؟

 

لبخندی که بی اراده

روی لب های یک عاشق نقش می بنده

 

 

تا در نهایت سکوت

فریاد بزنه دوست دارم

اگر دنیای ما

اگر دنیای ما دنیای سنگ است

بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است

اگر دنیای ما دنیای درد است

بدان عاشق شدن از بحر رنج است

اگر عاشق شدن پس یک گناه است

بدان دل عاشق شکستن صد گناه است

دوست داشتن

آغاز دوست داشتن زیباست

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان نمی اندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

باران

خوندن این پست باعث شد بعد از مدت ها بنویسم از دلتنگی هام برای . . .

 

باران

باران که ببارد همه چیز را میشوید

رد نگاه تو را

با تمام گناه من !

 

http://from2008.blogsky.com/?PostID=47

  

باران که می بارد

به یاد مردی می افتم

که عاشق باران بود

چون می توانست زیر آن آسوده گریه کند

تا روز بعد به دنیا بخندد

و دیگران را شاد کند

گرچه درونش غم موج می زد

و رفت

و نگذاشت کسی برای شاد کردنش

بجنگد

شاید نمی خواست

کسی برایش و در کنارش بگرید

اما نمی دانست

آن شخص می گرید اکنون ،  بدون باران

تا شاید قطره ای از اشک هایش بر بال شاپرکی بنشیند

و شاپرک پیغام انتظار را به گوشش برساند